سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خداوند ـ عزّوجلّ ـ به داوود علیه السلام وحی کرد :«ای داوود ! به من شادمان باش و از یادم لذّت ببر و با مناجات من متنعّم شو که به زودی، خانه را از فاسقانْ خواهم پرداخت ولعنت خود را بر ظالمان قرار خواهم داد» . [امام صادق علیه السلام]

دیدگاه های علمی

 
 
هنر(یکشنبه 87 مهر 7 ساعت 4:46 عصر )

 

شعراء در این عصر عباسی شعرهای اعتذازیه سرودند و از راه و روشهای دقیقی برای آن اعتذاریه ها استفاده کردند که این موضوع نشان دهنده بردباری ذهن آنها بود. مانند سخن تمام:

- اگر تو در یک مکان گرسنگی و خستگی و خشکسالی گام برداری همانا من آن باغ را ترک می کنم به خاطر عطا و بخشش تو و سختی و درشتی تو.

ما همچنن در ترجمه های شاعران اعتذاریه های بسیاری بین دوستان می بینیم که عواطف دوستانه دقیقی راحکایت می کنند. در تصویرهای اعتذاریه شان قدرت عقلی شان را در دلائی منطقی نشان می دهند.

مانند سخن ابراهیم بن سیابه که اعتذاریه ای برای فضل بن ربیع داردو بسیار بر او خشمگین می شود:

-اگر احترام من ابرویم را حفظ کرد سپس با جرم من عفو مطلوب تو حفظ می شود.

- پس چقدر از تو امید داشتم با اینکه تو امیدی از من نداشتی مانند او کسی است که به سوالی راه یابد.

- تو مرا گمراه ساختی پس من مذهبی ندارم و بردباری و صبر را می یابم که دلیلی بر علیه توست.

- مرا ببخش ،بدکردمعفو و بخشش تو بعد از فضل تو زیاد می شود.

- چشم پوشی زیباست و کرم و بخشش تو نسبت به افراد که امید آنها را ناامید نمی کند زیباتر از آنهاست.

و مشخص است که این اعتذاریه با قیاسهای منطقی محکمی نوشته شده است.

گویی شعر عباسی از موضوعات قدیمی کمک نمی گیرد آن گونه که به غزل و عاطفه و عشق انسانی توجه می کندو هر صبح و عصر با نواختن عود و تنبور و دف به شکلهای مختلف با صداهای آوازه خوانهای زن یا مرد به همه صورتهای ایقاعی به شدت یا به نرمی مشغول بودند.آوازه خوانها یا به عبارت دیگر سرور خوانهایی بودند که به سرود خوانی مشغول بودند و رد اطرافشان کنیزکانی جمع می شدند که بسیاری از آنها نظم شعر را به خوبی می دانستند و ابیاتی از یک غزل مهیج و محرک را بر دستار و لباسشان می نوشتند و بعضی از شعراء در باره ادبیات عشقو دلدادگی با هم صحبت می کردند . این آوازهخوانها در خانه های بنده فروشی و مال فروشی زندگی می کردند و نقش زیادی در لهو ولعب داشتند آنها کسانی بودند که از سیره نبوی بهره نمی بردند بلکه از سخنان عشق و دلدادگی بهرمند بودند و در اطراف آنها شیاطینی بودند که هر چیزی را مسخره می کردند. در بین آنها کسانی بودند که اصول دین را انکار می کردند و بسیار در لذت و مسخرگی و لودگی غرق شده بودند مثل بشار و ابونواس و طبیعی است که راه و روش آن کنیزکان و سرودخوانان دردآورو قابل نکوهش باشد یا حداقل راه و روش گروهی از آنها .

این راه و روش زندگی باعث شد که درها به سوی غزل اباحی باز شود که حرص و طمع جنسی را ناگزی می شد و در این صورت آنها فرقی با حیوان نداشتند و این غزلی بود که عربها در عصرهای گذشته آنرا نمی شناختند،عصرهای وقار و متانت و بالاتر بودن از غرائزجنسی. آنها در حقیقت غزل صریح را می شناختند.بنابراین طبیعی بود که غزل مجنون و بی پرده در این عصر شایع شود و از شدت و نهایت خود بالاتر رود تا اینکه غزلهای نادری و در باره غلامان شایع شدو حتی این غزلهای احماقنهدر مورد کرامت مرد بر بسیاری از زبانهای ناپاک و آلوده جاری شد.

همانا این شاعران گستاخ و مجنون اینگونه شعر را ظاهر می کردند و به آن رنگ و رونق می بخشیدند و بزرگترین مردان نیز اینگونه شعرها را برای زنان و عهزیزانشان روایت می کردند،حتی عشق پاکشان را با اینگونه اشعار روایت می کردند. این ها همه اش درد و عذاب و رنج است. و بر اساس آنچه ظاهر شد آنها عشق افلاطونی یونانی داشتند و متفکران عرب و فیلسوفانشان از این عشق شروع به صحبت کردند و بسیار از وسعت و عمق آن صحبت کردند .مانند آنچه که ما نزد مسعودی می بینیم که وارد مجلسی شد برامکه را دید که به مناظره می پردازند،از معتزله و متکلفین و بعضی اهل ملل و آیین عشقشان نفرت داشت درحالیکه وی مناظره ای داشت که حول عشق عفیف دور می زد که در قلبها تاثیر می گذاشت و عواطف و احساسات را در اختیار می گرفت. در نگاه ما همانا ای منظره رمز و اشاره ای آشکار بود به آنچه در دست شعراء متکلم بود از عشق پاک علاوه بر آنچه از گذشتگانشان به ارث رسیده برده اند به خصوص  شعراء عذر بین نجد و ...

مانزد بشار و ابونواس که از شعرا مجنون هستند و هم غیر از این دو حب افلاطونی را می بینیم یا حداقل عشق پاک عفیفی دارند که از مادیات و احساسات بالاتر می رود مانند ابیاتی از بشار:

- دعوت به فراق و جدایی می کند کسی را که دوست داشتنش آشکار است پس اشک می ریزد و قلبش آتش می گیرد

- گویی شراره ای آتش قلبم را فرا گرفته و به خاطر او در چشم خون به شدت جاری است.

- هنگامی که من شعر می سرودم یا باد نرم تابستانی به او می وزید دود به سمت او موج می زد.

آنچه که بسرعت در شاعر دوره عباسی ظاهر می شود . تخصص یافتن وی در غزل عفیف است و العباس بن الاحنف در این نوع غزل مشهور شد.

آنها در غزلهای عفیف و صریحشان دائما در معانیشان دقت می کردند و سعی می کردند خیال تازه ای داشته باشند تا باعث شگفتی معاصرانشان شوند. مانند سخن ابونواس:

- گویی لباس او از دکمه اش مانند ماهی می درخشد.

- چهره اش زیبایی و حسن را برای تو زیاد می کند هنگامی که نگاهت را به او زیاد می کنی.

موجی از این دیوانگی و مجنون وسعت گرفت وصف خمر نیز با آن وسعت یافت. قدما آنرا وصف می کردند مانند آنچه نزد اعشی و عدی بن زید العبادی می بینیم گرچه وصف شراب در اواخر عصر بنی امیه نزد ولید ابی الهندی و افرادی نظیر اینها زیاد شده بود پس مجالس آنها را از ابتدای این عصر می بینیم که در بصره و کوفه بر پا شده بود تا اینکه آنها در بغداد در ان مجالس زیاده روی کردند.دکانهای آنها در کرخ(بغداد) و هم در در غیر کرخ گسترش یافت و در ماوراء آن افرادی بودند که به بنده فروشی و مال فروشی می پرداختند در نواحی بصره و کوفه و بغداد و همه آنها از افراد گستاخ و هم غیر از آنها از عامه بدکاران بودند و از جمله آنها زندیقهایی بودند که بر اسلام و تعالیم آن خونخواهی می کردند و از جمله آنها افرادی به نام حزین بودند که دولت آمال و آرزوهایشان را محقق نکرده بود. آنها به شرابخواری مشغول بودند و در آ« غرق شده بودند و از جمله آنها زردتشتی ها و دهریون بودند که به هیچ کتاب آسمانی ایمان نداشتند .همگی آنها شراب می نوشیدند حتی ته نشین ها و دردهای شراب را که آنها را از همان ابتدای عصر عباسی می بینیم که گروهی هستند که بسیار با دیوانگان و مجانین و عشاق و...... الفت و دوستی گرفته اند مانند مطیع بن ایاس و والبه و حماد عجرد و یحیی بن زیاد و بسیار و پی در پی شراب می نوشیدند و پیوسته غزل می سرودند غزلهای اشکار و دیوانه وار برای کنیزکان و غزلهای نادر و ناپاک و لکه داری برای غلامان سرودند در حالیکه از هر خلق و خوی و عرف و دینی آزاد بودند . مطیع بن ایاس در این باره می گوید:

- بی عفت و هرزه شو در عشق و شراب کهنه مستی را بنوش

- به انسانهای قبیح و سست بیپوند که عشق و خوشی در رسیدن به کنیزان است.

- جز آنچه که دوست می داری انجام نده پس همانا عمر رفتنی و نابود شدنی است.

 

شدت این موج در عهد امین به نهایت خود رسید که عصر خلافت را به جایگاهی برای شرابخواری و دیوانگی تبدیل کردو ابونواس را به عنوان ندیم و همنشین خود قرار می دهدو به لهو و لعب پرداختند. آنها بر شاعرانی که اشعارشان را با مقدمه وصف اطلال قدیمی آغاز می کردند در حالیکه از شراء می خواستند که مکان وصف خمر آزاد باشند.

- برای کسی که بر اثار باقیمانده ای که نابود شده می گرید بگو خواه ایستاده باشد خواه نشسته

- خانه ها را توصیف می کنی و هر کس که در آن بود مثل تسلیمی و لبنی و خنساء

- خانه های سلمی و ... را رها کن و با شراب همنشینی کن که حرف روز را می زند.

و با این داد و فریادها در خمر یادشان دشمنی می کردند و دشنام می دادند به کسانی که با گناهانشان معاش مس پرداختند بدون اینکه در بهشت و جهنم آن بیندیشند. ولی حقیقت این است که او زندیق یا شعوبیه او از بین برنده اخلاقی بود که دور از غیرت و جوانمردی باشد. بالاترین گمان این است که او در دیوانگی دل به دریا زده بود در حالیکه از واقعیتی که سرچشمه آن بود می گریختند. مانند آنچه در ترجمه اش توضیح دادیم و گویی او می خواهد گذشته اش و خاطرات بدش را فراموش کند

در این عصر شعر زهد انتشار یافت و بیشتر از شعر خمریه و مجون به ملت و زندگی اجتماعی اتصال داشتند.

همانا آن تجمل و خوشگذرانی یا چیزهایی شبیه به آن را نمی شناخت. زندگی دینی داشتند که در بعضی جوابش پرهیزکاری و زهد و عبادت آشکار شده بود. اگر چه کتاب الاغانی پراز اشعار مجمون است همانا کتاب الطبقات نوشته شد که برای فقها ترجمه شد و پر است از اخبار عابدان و پرهیز کارانو زاهدانی که دنیا و شهوات دنیوی و دروغگویی دعا و تاثیرات انچه باقی می ماند بر آنچه فنا و نابود می شود را ترک کردند. آنها از گرفتن عطا و بخشش یا مالی از والی و خلیفه بی بهره بودند. اشعاری وجود دارد که زهد انسان های عابد و رویگردانی آنها راز کالاهای دنیوی و نابود شدنی و روی آوردن آنها رفتند حتی خود شعراء به دنبال انها رفتند حتی خود شعراء مجمون از انها کسانی بودند که به خودشان آمدند و فسق و مجور و مجون را ترک کردند یا آ را برای همیشه دور انداختند مانند محمد بن حازم باهلی و یا اینکه برای مدت کوتاهی آنرا دور انداختند مانند ابونواس.

- ای پروردگار چهره های زیبا در خاک و ای پروردگار نیکویی ها در خاک

- برای کسی که نزدیک خانه می شود بگو همانا تو مسافری هستی به سوی منزلی که در مکانی دور واقع است.

- و انسان نیست جز هلاک شونده و دارای اصل و نسبی است که در میان هلاک شوندگان ریشه دارد.

- اگر یک انسان زیرک و هوشیار دنیا را امتحان کند دنیا را امتحان کند دنیا را دشمنی در لباس دوست می یابد.

ابونواس در زهد یاتش به سرنوشت انسان می پردازد و افرادی مثل ابن حازم و دیگران به دعوت به متاعت و امیدواری مشغول بودند.

- به سوی خداوند گریه و زاری کن نه به سوی مردم و باس و ناامیدی  قانع باش که همانا عزت در یاس و ناامیدی است.

- و بی نیاز شو از کسی که می توان به او نزدیک شوی  و رحم و عطوفتی دارد همانا غنی کسی است که از مردم بی نیاز باشد.

همچنین در این عصر مژده دادن به به تصوف آشکار شد و غیر از آن در این عصر شکوفا نشد و یا اینکه بعد از آن آشکار نشد. که آن مژده به تصوف آشکار شد و غیر از آن در این عصر شکوفا نشد و یا اینکه بعد از آن آشکار نشد . که آن مژده به تصوف را در فصل ششم عرضه خواهیم کرد.

 

موضوعات جدیده:

دیدم که موضات شعر قدیم به طور گسترده ای در معانیشان تجدد و نوآوری به وجود آمد و به صورت دقیق تر و عمیق تری عرضه شد و اضافات بسیاری در آن وارد شد. شاعر عباسی در همین جا متوقف نمی شود بلکه کوانب شعرش رشد کرد تا اینکه از آن شاخه های جدید بسیاری به وجود آمد.

دعا به ترتیب موضوعاتی که جدید بودند را عرضه می کنیم و اولین آن نمونه های خلق و خوی و عادات رفیع عربی است که شعراء ممدوحشان را با آن وصف می کنند و این خلق و خوها رابررسی می کنند و قطعه ای با قصیده ای را به او اختصاص می دهند .قطعه ای را به تصویر کرم اختصاص می دهند و قطعه ای را به تصویر حلم و بردباری و قطعه ای در تصویر حیا و قطعه ای در تصویر عفت و پاکدامنی و قطعه ای در تصویر صبر و تنفر از یاس و ناامیدی مثل سخن محمد بن یسیر:

- همان اموری هست که راه و روش هایش مسدود است پس صبر هر آنچه که از آن بسته بوده را باز می کند.

- صبر داشته باش تا از احتیاجش بهره ببری انسان معتاد به در می کوبد تا وارد شود.

- پس برای پایت قبل از گام برداشتن جایگاهش را مشخص کن پی کسی که به خاطر غفلت و بی توجهی درمکانی لغزنده به زمین می افتد.

به تحلیل اخلاق پسندیده ی ممدوح می پردازد. همچنین آنها معانی هجا و آنچه در ان است از اخلاق زشت و ناپسند را وسعت می بخشد و با این کار برای معلمین ماده و اصول تازه ای برای تربیت جوانان و بهره آنها از اخلاق برتر و بازداری آنها از اخلاق مذموم و ناپسند را آماده می کند و شاعر قبل از اینکه دوستانی رابرگزیند برادری و صداقت و اخلاقشان را بررسی می کند و اینکه آنها از چه طبقه ای هستند چرا که بعضی از دوستها شبیه دراو هستند و بعضی شبیه بیماری و بعضی از آنها انسانهای چاپلوسی هستند که از نظر زیبای مانند میوه درخت هستند ولی اگر به سوی تو بیایند بزرگی تو را زشت می گرداند و تو را از آن چیزی که هستی بر می گرداند مانند سخن حماد عجرد:

- تو چقدر برادر داری که اورا نمی شناسی تا زمانیکه درنیایت آسانی و راحتی است.

- دوستی با او برای تو سخت می شود وقتی که تو را ملاقات می کند با خوش آمدگویی . گشاده رویی.

- وفا و انسان وفا درا را می ستاید و بی وفایی و انسان بی وفا را مذمت می کند

- پس اگر روزگار و حوادث زمان و پیش آمدها برتو دشمنی کند با روزگار دشمنی کن.

- با نهایت ادب و احترام دوستی را از کسی که لز انسان نیاز مند و بی چیز کراهت دارد رد کن.

- بر تو واجب آست با کسی که حالات او یکسان است در سختی یا راحتی باشی .

- با آنها نیامیز آنگونه که طلا را با مس می آمیزند.







بازدیدهای امروز: 21  بازدید

بازدیدهای دیروز:0  بازدید

مجموع بازدیدها: 17853  بازدید


» اشتراک در خبرنامه «